معنی استاندارد قدیم

حل جدول

استاندارد قدیم

والی


استاندارد

مدل، مقیاس، میزان، نمونه، معیار

نشانه مرغوبیت کالا


بیمار استاندارد

سریالی از سعید آقاخانی

فرهنگ معین

استاندارد

(اِ) [فر.] (اِ.) نمونه تصویب شده، قاعده.

فرهنگ واژه‌های فارسی سره

استاندارد

استانده

فرهنگ عمید

استاندارد

ویژگی هر چیزی که از طرف عموم به عنوان مبنایی برای مقایسه پذیرفته می‌شود،
(اسم) مجموعه مشخصات تعیین‌شده از طرف دولت از کمیت (وزن، طول، حجم) و کیفیت که هرگاه کالایی آن را داشته باشد، پذیرفتنی است،
(اسم) مؤسسه‌ای که مشخصات فنی قابل قبول هر کالا را تعیین می‌کند،

مترادف و متضاد زبان فارسی

استاندارد

مدل، معیار، مقیاس، میزان، نمونه،
(متضاد) غیراستاندارد

فارسی به عربی

فرهنگ فارسی هوشیار

استاندارد

نمونه، عیار

فارسی به آلمانی

لغت نامه دهخدا

قدیم

قدیم. [ق َ] (ع ص) دیرینه. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). ج، قدماء و قُدامی ̍ و قدائِم. || کهنه. || پیشین و سابق. || باس وباش. || پیر و سال دیده. (ناظم الاطباء).
- قدیم الایام، روزگار دیرینه. (ناظم الاطباء).

قدیم. [ق َ] (اِخ) نامی از نامهای خدای تعالی. غنی مطلق قائم بنفسه که باری تعالی باشد. (ناظم الاطباء).

قدیم. [ق ِدْ دی] (ع اِ) پادشاه. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). || سردار. || سرآمد مردم در شرف. (ناظم الاطباء).

معادل ابجد

استاندارد قدیم

875

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری